سَلاخی!
این سریال هایِ ایرانی، جدایِ از داستان هایِ مضحکِ شان (البته نه همه شان ولی بیش تَرشان!)، گاهی اوقات جملاتی می گویند در حدِ کتبِ فلاسفه ی جهان! :-"
امروز تویِ یکی از همین فیلم ها، یکی گفت:
"دیگه هیچ وقت، به خاطرِ هیچ هوسی، هیچ کتابی رو سلاخی نکن!"
بسی تحتِ تاثیر قرار گرفتم! این که طرف هوس می کند از کتاب خوشش نیاید و از سر و تهَ ش می زند و به خوردِ بقیه می دهد.
چشم نخوریم ها! ولی همه مان سانسور سرِ خود رویِ مان نصب است! هر زهرِ ماری ای که می خوانیم، قسمت هایی ش که به مذاقِ مان خوش نیاید را، از رویَ ش می پریم، فاکتور می گیریم!
مانده ام این چه کرمی است تویِ در اندرونِ آدمیزاد، که همیشه می خواهَد مردُم را به خاطرِ عقایدَش مؤاخذه کند یا گارد بگیرد سریع و این ها! بعد هم با تمامِ توان شروع کند به نشاندنِ حرفَ ش به کرسی!
قدیمی ها ( :-" ) اصولاً خیلی چیزها می دانند که می گویند! می گویند: " گَر دَر خانه کَس اَست، یک حَرف بَس اَست!"
و عقلِ سلیم حُکم می کند که آدمیزاد باید حَدِاَقَل یک درصد احتمال بدهد که حَق از پایه و اَساس با او نیست!
ولی راستش مَن خیلی دِلم می خواهد مَرگ را سَلاخی کنم! نه که از آن بَدَم بیاید ها! نه اتفاقا دوستش هَم دارم، اما می خواهم ببینم از چه چیزهایی تشکیل شده! اینگردینتَ ش چه چیزهایی ست! فکر کنم البته، تشریح درست تَر باشد اما دوست دارم بگویم سَلاخی!
دیروز مُرد! یک نفر که اصلاً نمی شناختمَ ش ولی هم سِن و سالِ من بود! به همین سادگی! پیامِ کوچکی آمد که فلانی مُرد! فاتحه بخوان برایَ ش!
البته سادگی اش برایِ ما، آشناهایِ خیلی دور، بود! یا به تَرَش، غریبه هایِ خیلی دور!
روزی هزاران هزارتا از این پیامِ کوچک ها می رسد دستِ هزاران هزارتا از غریبه هایِ خیلی دور! غریبه هایِ خیلی دور چه حسی به شان دست می دهد؟ :| یا :( یا :دی یا شاید هم =)) ؟ :-s
خداوندِگارا!
یعنی به همین راحتی؟
به مخاطبِ عام:
- آهای تو که این ها را خوانده نخوانده صَفحه را می بَندی و پیش خودت می گویی یارو نفسَ ش از جایِ گَرم بُلَند می شَوَد! حَدِاَقَل شادیِ روحَ رفتگان یک صَلَوات بِفِرِست!
- ۹۲/۰۶/۰۳